سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه

چرا ابطال‌گرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟

چرا ابطال‌ گرایی تنها راه منطقی اندیشیدن درباره علم است؟

سنگواره دایناسورها به مثابه سنگ فلاسفه
 

عرفان خسروی

عرفان خسروی
روزنامه نگار علم

 ۱ -ممکن است تصور کنید بحث درباره ماهیت علم، کار بزرگان است و مثلاً اعضای محترم فرهنگستان علوم باید بنشینند در این باره بازنگری کنند، یا مثلا اساتید و دانشجویان رشته فلسفه و تاریخ علم. اما بنده این طور تصور نمی‌کنم. از وقتی خودم پشت میز مدرسه نشستم و مجذوب کتاب‌های رنگ‌رنگ علمی و شبه‌علمی شدم، همیشه به این سؤال فکر می‌کردم و وقتی به یک معلم زیست‌شناسی تبدیل شدم و به این طرف میزهای مدرسه آمدم، باز هم این سؤال در ذهن من و بچه‌های کلاس وجود داشت.

 ۲ – باور بکنید یا نه، چند روز پیش که مشغول جمع و جور کردن کتاب‌های خاک‌خورده داخل انباری بودم، با چند جعبه از کتاب‌های دوره راهنمایی‌ام روبه‌رو شدم که این روزها خیلی‌ها دوست ندارند اعتراف کنند زمانی آن‌ها را خوانده‌اند: مجموعه کامل آثار آقای اریک فون دنیکن مهم‌ترین بخش این کتاب‌ها بود. او شِبْه‌باستان‌شناسی است که عقیده دارد تاریخ تمدن را باید از نو نوشت و نیاکان ما با فضایی‌ها سری و سری داشتند. این روزها نه تنها حرف‌های فون‌دنیکن را خیال‌پردازی می‌دانم، بلکه شواهد و تناقض‌های زیادی در گفته‌هایش، مرا متقاعد کرده که او جاعل و دروغ‌گو نیز هست. اما پیش از این که به این اطمینان برسم، مدت‌ها طول کشید تا با خودم کلنجار بروم و حرف‌های جذاب و هیجان‌انگیز فون‌دنیکن را باور نکنم. در تمام این مدت به این فکر می‌کردم مگر روش نتیجه‌گیری فون‌دنیکن چه چیزی دارد که دیگر دانشمندان قصه‌های او را به عنوان «شِبْه‌تاریخ» (تاریخی از جنس شبه‌علم)‌درنظر می‌گیرند.

 ۳ – وقتی دبیرستانی شدم، دیگر کاری با آقای فون‌دنیکن و کتاب‌هایش نداشتم، زیرا به تدریج بر مطالعه فرگشت و دیرینه‌شناسی مهره‌داران بیشتر و بیشتر تمرکز می‌کردم. معمولا مطالعه کتاب‌های عامه‌پسند کسی را درگیر «روش علمی» نمی‌کند، بنابراین مطالعه هیچ کدام از کتاب‌های علمی آن دوران موجب کلنجارهای فلسفی درباره ماهیت علم در من نمی‌شد، اما آن سال‌ها مصادف بود با کشف نخستین دایناسورهای پردار و با وجود این که هنوز اینترنت در دسترس اغلب ما نبود، اما بخت دسترسی به کتاب‌خانه‌های بزرگی که در آن سال‌ها مشترک مجلاتی مانند Nature بودند، این فرصت را به من داد تا متوجه شوم خیلی از چیزهای ظاهراً بدیهی نقل‌شده در «کتاب‌های علمی» در آن سوی زمین به چالش کشیده‌شده‌اند، مثل موضوع ساده رده‌بندی پرندگان که بارها و بارها در مقاله‌های علمی آن سال‌ها دیدم به صورت یک رده جدا از خزندگان رده‌بندی نشده‌اند، بلکه در دل خزندگان (و در حقیقت به عنوان زیرگروه زنده‌ دایناسورها) شمرده می‌شوند. وقتی خبر این تغییرات شگرف را به هم‌شاگردی‌های دبیرستانی‌ام و دبیرهای مدرسه می‌رساندم، از طرفی کسی نمی‌توانست اعتبار مقالات علمی Natureرا زیر سؤال ببرد و از طرف دیگر تصور شکسته‌شدن یکی از بدیهی‌ترین درس‌های زیست‌شناسی (رده‌بندی مهره‌داران به پنج گروه ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) برای همه عجیب بود. آن زمان بیشتر به این فکر می‌کردم که روش علمی زیست‌شناس‌ها چه تغییری کرده که چنین برآیندی پیدا کرده‌است.

۴ – وقتی به دانشگاه وارد شدم با بحث‌های جدی میان طرف‌داران و مخالفان نظریه‌های علمی مختلف بیشتر درگیر شدم. استادانی که درباره تغییرات رده‌بندی با احتیاط صحبت می‌کردند و روش‌های جدید را بیش از حد انقلابی می‌دانستند و دانشجویانی که میان پذیرفتن یا نپذیرفتن این بحث‌ها سرگردان بودند. آن زمان یک بحث علمی داغ دیگر هم در همان مجلات علمی به چشم می‌خورد: آیا پرندگان از نسل دایناسورها هستند یا نه. با وجود پذیرش این موضوع از طرف قاطبه دیرینه‌شناسان، چند دیرینه‌شناس نیز بودند که مانند سال‌های میانی قرن بیستم، حاضر به پذیرش فرگشت پرندگان از دایناسورها نبودند. البته آن‌ها روش‌های نوین تحلیل‌های فرگشتی را نیز نمی‌پذیرفتند و مدام بر دنبال‌کردن روش‌هایی قدیمی تأکید داشتند که عقیده آن‌ها را تا حدی تأیید کند. آن سال‌ها هم سپری شد و من هنوز به این فکر می‌کردم که چه چیزی در روش علمی وجود دارد که مانع پذیرش حرف‌های فون‌دنیکن، عقاید طرف‌داران سنتی جدایی پرندگان از خزندگان و نظریه‌های مخالفین خویشاوندی پرندگان با دایناسورها می‌شود.

۵ – من در وادی جدال میان نظریات علمی، متحیر و سرگردان بودم، تا این که اندک‌اندک با فلسفه‌های علمی مختلف آشنا شدم و به تدریج متوجه شدم چه چیزی جریان علمی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست‌ویکم را جهت داده است. از طرف دیگر به عنوان معلمی که در کلاس‌های المپیاد، بخت سروکله‌زدن با برخی از بچه‌های علاقه‌مند به زیست‌شناسی را دارد (و دست‌کم موضوع فرگشت و رده‌بندی جزء سرفصل‌های اصلی درس‌هایش بوده است) بارها و بارها این موضوعات را به صورت چالشی برای دوستان دانش‌آموزم مطرح کردم و نتیجه آن حذف نظریه‌هایی بود که به تفکر دوری و تسلسل‌های منطقی منتهی می‌شدند. عصاره تمام این بحث‌ها را می‌توان در یک واژه خلاصه کرد: «ابطال‌گرایی».

۶ – پیش از این که ابطال‌گرایی به کلیدواژه مهم بحث‌های علمی بدل شود، اغلب دانشمندان نظریات علمی را «اثبات‌شدنی» می‌پنداشتند و اثبات نظریات علمی را منوط به تکرارپذیری آن‌ها می‌شمردند. در این نگاه با تعدادی نظریه اثبات‌شده یا «اصل» و «قانون» سروکار داشتیم که دیگر اثبات‌شده بودند و دلیلی نداشت درباره آن‌ها دوباره تردید یا تحقیق کنیم.

۷ - ابطال‌گرایی نگرشی در فلسفه علمی است که شرط لازم برای پذیرش نظریات علمی را «ابطال‌پذیری» آن‌ها می‌داند. اگر به یادداشت‌های عرفان کسرایی درباره ماهیت علم نگاه کرده‌باشید، حتما چیزهای خوبی درباره ابطال‌گرایی می‌دانید. به ویژه که این یادداشت‌ها صدای یک پژوهش‌گر دیگر حوزه فلسفه علم را هم درآورده و دوست عزیزم حسین فروتن (که پیش از در یادداشتی در شماره ۹۹ به نظر بنده درباره چیستی علم تذکر داده بود) هم وارد بحث شده و با نگاه‌ابطال‌گرایانه مخالفت می‌کند.

۸ – اما ابطال‌پذیری یک نظریه علمی به چه معنی است؟ ساده‌ترین پاسخ این است که نظریه ابطال‌پذیر باید راه باطل‌شدنش را در خود مستتر داشته باشد. نظریه نسبیت عام اینشتین، توصیف جدیدی از عملکرد جهان بود و پیش‌بینی‌هایی داشت که اگر در آزمون عملی اشتباه از آب درمی‌آمدند، نظریه نسبیت را باطل می‌کرد، البته این اتفاق نیافتاد. اما می‌توان برآیندهای دیگری نیز از ابطال‌پذیری نظریات علمی به دست آورد؛ یکی این که هیچ نظریه‌ای به صورت قطعی اثبات نخواهد شد (چون اثبات یک نظریه، نافی ابطال‌پذیری آن است)، بنابراین هرآن‌چه که تا دیروز به عنوان «نظریات قطعی»، «اصل علمی» یا «قانون علمی» می‌شناختیم، باید به عنوان «نظریات ابطال‌پذیر» درنظر بگیریم. لزوم عینیت‌گرایی یکی دیگر از برآیندهای ابطال‌گرایی است، چون کسی نمی‌توان مسائل ذهنی غیرقابل سنجش را نقد و احیاناً ابطال‌کند، بنابراین آراء دانشمندانی که نظریات خود را به صورت نتیجه‌گیری‌های شخصی بیان می‌کردند، باید مورد بازنگری جدی قرار بگیرد. در حقیقت هیچ گزاره علمی که برآمده از شواهد عینی و روش‌های تحلیل استانده نباشد، مورد قبول نخواهد بود. اما آخرین برآیند ابطال‌گرایی این نکته مهم است که هر گزاره علمی ابطال‌پذیر، باید به نحوی بیان شده باشد که هیچ گونه استثنایی نپذیرد. نظریه‌هایی که در شرایط متعارف جواب درست می‌دادند، اما با تغییر شرایط، دچار تبصره و استثنا می‌شدند، نظریه‌های Ceteris paribus (به معنی «بقیه چیزها به همین‌شکل» و به اختصار cp) نامیده می‌شدند. زیست‌شناسی زمانی مملو از این گزاره‌های cp بود. گزاره‌هایی با استثناهای فراوان که به شیوه‌ای صلح‌طلبانه با این مثال‌های نقض کنار می‌آمدند و باطل نمی‌شدند.

حرف‌های آقای فون‌دنیکن مثال بارزی از گزاره‌های ابطال‌ناپذیرند، زیرا راهی برای سنجش و ابطال آن‌ها وجود ندارد. نظریات آقای فون‌دنیکن مبتنی بر همان شواهدی است که باستان‌شناسان دیگر، نظریات متعارف خود را برمبنای آن‌ها استوار کرده‌اند، اما آقای فون‌دنیکن سلیقه و نظر شخصی‌اش را نیز به این شواهد افزوده و مثلا نتیجه‌گرفته چون اهرام مصر خیلی بزرگ و قدیمی‌ هستند، لابد فضایی‌ها آن‌ها را ساخته‌اند؛ درحالی که باستان‌شناسان دیگر نشان‌داده‌اند مصری‌های باستان با همان فناوری ساده هم می‌توانستند این اهرام را بسازند. رده‌بندی قدیمی و تغییرناپذیر مهره‌داران به پنج رده ماهی‌ها، دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران، یکی دیگر از این «اصل»های ابطال‌ناپذیر بود که گرچه بارها و بارها با مشاهده جانداران امروزی «اثبات» شده بود، اما استثناهای فراوانی هم داشت. این رده‌بندی که مبتنی بر «ویژگی‌ها»ی هرگروه انجام می‌شد، موجوداتی مانند پلاتی‌پوس (پستاندار تخم‌گذار استرالیایی) را یک استثنا یا حلقه‌گمشده تلقی می‌کرد، بی‌توجه به این حقیقت که هیچ گونه‌ای را نمی‌توان واسطه نیمه‌کاره خلقت گونه‌های دیگر تلقی کرد. نظریه دانشمندانی که بدون روش‌های تحلیل استانده، تعداد زیادی از شواهد رابطه میان دایناسورها و پرندگان را نادیده می‌گرفتند و برای اثبات حرف خود، این روش‌های تحلیل را زیر سؤال می‌بردند، نمونه دیگری از گزاره‌های ابطال‌ناپذیر است، چون فاقد عینیت (شواهد عینی و یک روش تحلیلی جای‌گزین) هستند.

۹ – حسین فروتن عزیز شاید درست می‌گوید که اغلب دانشمندان به دنبال ابطال‌پذیری نظریات خود نبوده و شاید نباشند، اما این وظیفه‌ای است که در سازوکار جهان علم، به گردن دانشمندان دیگر به عنوان داور و منتقد نهاده شده است. هنوز هم مخالفین فرگشت پرنده‌ها از دایناسورها مشغول همان حرف‌های قدیمی هستند، خیلی از زیست‌شناس‌های قدیمی می‌گویند پرندگان را باید در گروهی جداگانه از خزندگان رده‌بندی کنیم و حتی طرفداران ماوراء بنفش فون‌دنیکن هم حرف‌های او را تکرار می‌کنند؛ اما جامعه علمی مدت‌هاست که از این بحث‌ها عبور کرده و برای مثال در نقدهای علمی متعددی (با کمک روش‌های عینی و استانده) نشان داده‌اند که شواهد کنونی فعلا از خویشاوندی پرندگان و دایناسورها حمایت می‌کند و جز دایناسورها هیچ گروه دیگری از خزندگان نیست که شباهت بیشتری با پرندگان امروزی داشته باشد. البته همه این‌ بحث‌ها در سایه واژه «ابطال‌گرایی» معنا یافتند و هر روز که شواهدی جدید پیدا می‌شود، نظریات ابطال‌پذیر و به‌روز دانشمندان هم تغییر می‌کنند و در حقیقت دقیق‌تر می‌شوند. شاید بهتر باشد منتقدان این نظریه، با ابطال‌گرایی نیز به مثابه یک نظریه ابطال‌پذیر برخورد کنند و برای باطل‌کردن آن، به دنبال مثال نقض باشند؛ یعنی نظریه‌ای پیدا کنند که هم شرایط ابطال‌پذیری در آن محقق باشد، هم مثال نقض داشته باشد و در عین حال ابطال‌ نشود. به نظر شما چنین امری امکان پذیر است؟

نسخه پی‌دی‌اف این یادداشت را از این‌جا بارگذاری کنید.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: به من بگوچرا؟به من بگوچرا؟
برچسب‌ها: دایناسورهاعرفان خسرویفلسفه علمبه من بگو چرا

تاريخ : یک شنبه 23 شهريور 1393 | 12:43 | نویسنده : حسین |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • ستاره مادرید